ارغوان

ساخت وبلاگ

نشسته‌ام به در نگاه می‌کنم
دریچه آه می‌کشد
تو از کدام راه می‌رسی
خیال دیدنت چه دلپذیر بود
جوانی ام در این امید پیر شد
نیامدی و دیر شد....

ارغوان...
ما را در سایت ارغوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hala68 بازدید : 64 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 8:30

 میگفتند ازدواج قبرستان عشق استوقتی باهم زندگی کردنمان از یک سال گذشت، دوستت دارم گفتن ها کمتر شد، پیش می آمد که موقع حرف زدن نگاهم نکرده باشیمامان میگفت اولین بار که سر دیر خریدن شیرخشک بچه دعوایتان ارغوان...ادامه مطلب
ما را در سایت ارغوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hala68 بازدید : 53 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 8:30

تو را نه عاشقانه،
نه عاقلانه،
و نه حتی عاجزانه،
که تو را عادلانه در آغوش می کشم!
عدل مگر نه آن است که هر چیز سر جای خودش باشد؟

سیمین_بهبهانی

ارغوان...
ما را در سایت ارغوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hala68 بازدید : 78 تاريخ : پنجشنبه 6 دی 1397 ساعت: 12:31

کاترین : از حرفهای من ناراحت نشو ما هر دو یکی هستیم نباید عمدأ بین خودمان سوتفاهم بوجود بیاوریم.فردریک: چه جوری؟کاترین: آدمهایی که همدیگر رو دوست دارند مخصوصا بین خودشان سوتفاهم بوجود می آورند و دعوا ارغوان...ادامه مطلب
ما را در سایت ارغوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hala68 بازدید : 60 تاريخ : پنجشنبه 6 دی 1397 ساعت: 12:31

میقات این شعر حد شرعی دارد اگر/خواندنش دلت را بلرزاند!…در شهری که بر دیوارهایشصیغه ی ........نوشته اند/مبادا تلاقی سایه هایمان/خشم خدا را بر انگیزد؛دیدار ما رسمی باشد بهتر است!...تو را به شب شعر دعوت می کنم؛شبی که من باشم و تو،و شعری که از غزل چشم های ما/مستانه بر لبان مان/موزون برقصد!***آرام و مهربان/این نامه را با دیدگان تر بسوزان/گمان برند معشوق تو مرده است!با لباس شب به میعادگاه مان بیا!میزانسن این میقاتسیاه باشد سرخی گونه هایت/راه را بهتر نشان مان خواهد داد!#امیر_معصومیبرچسب‌ها: شعر نو نوشته شده در جمعه سیزدهم مرداد ۱۳۹۶ساعت 23:38 توسط hala| | ارغوان...ادامه مطلب
ما را در سایت ارغوان دنبال می کنید

برچسب : میقات, نویسنده : hala68 بازدید : 58 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 3:26

دوستت دارم دوستت دارم عزیزم._ و اینجمله ای ست خبری _به دخترم گفتم:همه چیز عوض خواهد شد!وقتی که سال ها بعدضربان قلبتتند تر از همیشهخون رابه گونه های تُردَت می پاشد.شک خواهی کرد میان ماندن و رفتن،بیشتر اما خواهی گریست!تردیدخنجری ست فرو رفته در پهلویتو عشقملامت سنگینی که از مادرانتنسل به نسل توی گوش هایت سرزنش می شود.دوستم داری عزیزم ؟_ و این جمله ای پرسشی ست _همسرم همیشه می پرسد! گاهی از منگاهی از عکس هایماناز آینه اما بیشتر جواب توی آستین من استباید اشک هایم را پاک کنم!خاطرم هست که گرده ی اقاقیا بودیم بادما را آورده بود روی کاناپه،روی تخت،روی برچسب های فلزی یخچالیادش رفت ببرد!پس در گوشه ای گریس ارغوان...ادامه مطلب
ما را در سایت ارغوان دنبال می کنید

برچسب : دوستت,دارم, نویسنده : hala68 بازدید : 61 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 3:26

قسم به عشق     قسم به عشق ک هیچ ب دل نشسته ای ز دل نخواهد رفت...!!!   برچسب‌ها: جملات کوتاه احساسی نوشته شده در سه شنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۶ساعت 22:21 توسط hala| | ارغوان...ادامه مطلب
ما را در سایت ارغوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hala68 بازدید : 103 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 3:26

هنوز قهوه‌های کافه‌نادری خوبندهنوز بدیع‌زاده خوب می‌خواندهنوز سعدی خوب می‌نویسدو هنوز دلتنگ تو بودن خوب استخوب است که هیچ‌کس اینجا نمی‌پرسد: «چرا دوتا قهوه؟»خوب است که هیچ‌کس اینجا نمی‌فهمـد چرا دوتـا قهـوهخوب است که صدا به صدا نمی‌رسد اینجاوقتی داد می‌زنم: «آقا! دوتا قهوه!» ـ آقا!صدای خزان را پایین بیاور!دیگر به تنم جان نمانده استو اینکه در رفتنِ جان از بدنمردم حرف‌های زیادی می‌زنند،حرفِ زیادی می‌زننداینجا هنوز کسی‌ستکه به‌اندازۀ هزاران‌نفر، نیستو جایش روی تمام صندلی‌ها خالی‌ستکسی‌که هرسال پای تمام درختان «شد خزانِ» تازه‌ای خواهد کاشتو کسی‌که تورا دیده باشدپاییزهای سختی خواهد داشت#ليلا_كردبچه ارغوان...ادامه مطلب
ما را در سایت ارغوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hala68 بازدید : 63 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 3:26

چه سود گر بگویمتکه شام تا سحر نخفته امو یا اگر دمی به خواب رفته امتو را به خواب دیده امچه سود گر بگویمتکه بی تو با خیال توبه می پناه برده امو نقش ان دو چشم قصه گوبه جام پر شراب دیده امچه سود گر بگویمتکه دوریتچو شعله های تند تببه خرمن وجود منشراره های درد میزندو من درون ان زبانه هابنای این دل رمیده راز بن خراب دیده امچه سود گر بگویمتکه بی تو کیستم و چیستمکه بحر پر خروش من توییو ساحل صبور و بی فغان منمو من درون موجهای سرکشتتمام هستی و وجود خویش راچو یک حباب دیده همچه سود گر بگویمتکه من ز دوری تو هر نفسچو شمع اب میشومو اشکهای گرم منبه دامن شب سیاه می چکدو من میان قطره های چون بلور انمحبت تو را چو ارغوان...ادامه مطلب
ما را در سایت ارغوان دنبال می کنید

برچسب : بگویمت, نویسنده : hala68 بازدید : 74 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 3:26

چرا زنان سن خود را کمتر از سن شناسنامه ای خود می دانند؟ چون روزهایی را که منتظر تولد کودکش بودهفقط با دلواپسی انتظار کشیده و زندگی نکرده.چون شبهایی که فرزندش مریض بودهدر کنار بستر او نشسته و گریسته و زندگی نکرده.چون زمانی که فرزندش بیرون از خانه بودهتا لحظه ورودش، فقط به در چشم دوخته و زندگی نکرده.چون بارها بخاطر راحتی سایر اعضای خانوادهخواسته ها و نیازهای خود را نادیده گرفته و زندگی نکرده.او همه اینها را از زندگی کم کرده و سپس سن خود را حساب میکند.حق با اوست و منصفانه نیست زمانی را که برای دیگران زندگی کرده به حساب او بگذاریمبرچسب‌ها: متن کوتاه با موضوع زن نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم مر ارغوان...ادامه مطلب
ما را در سایت ارغوان دنبال می کنید

برچسب : زنان, نویسنده : hala68 بازدید : 65 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 3:26